همه مان نیاز داشتیم به یک نفر ؛
یکی که در مقابلش بایستیم ، بغضمان را از دریچه ی چشمانمان بیرون بریزیم و صادقانه اعتراف کنیم که ؛ خوب نیستیم ! که کم آورده ایم ! مدتهاست که کم آورده ایم ...
کسی نبود و ما اشکی نریختیم ،
نقابِ لبخند زدیم و تظاهر کردیم که همه چیز خوب است ...
ما خودمان و اشک هایمان را انکار کردیم ،
ما به احساساتِ خودمان پشتِ پا زدیم ،
روی زخم های روحمان راه رفتیم و پای احساسمان را فلج کردیم
و این خوب نشدن ها ،
و این در خود فرو رفتن های پی در پی ؛
تاوانِ همان تظاهرهایی است که به شادی کردیم و
بغض های بی پناهی که بی رحمانه بلعیدیم ...
ما فقط نیاز داشتیم گاهی حالمان بد باشد ،
گاهی اشک بریزیم ، گاهی قوی نباشیم و پشتِ امنیتِ نگاه کسی پناه بگیریم .
حالا ما پُریم از دردهای تلنبار شده ؛
چون همه را داشتیم ،
اما کسی که باید را ، نداشتیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید، برایشان چای ریخت، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد.
کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت؛ که غم و اندوه، رفتنی است و روزهایِ خوب در راه اند، که حالِ همه مان خوب خواهد شد...
مهم ترین بخش فیزیوتراپی، همکاریه بیمار با تراپیسته.
تمریناتی که درمانگر به شما میدهد را باید در منزل هم انجام دهید تا به نتیجه ی مناسب برسید.
خودمون باشیم
نشون دادن خودواقعمون خیلی قشنگه
پ.ن : امروز دروغیو که چندسال باهاش زندگی کرده بودم، تمام شد.
گاهی فکر میکردم چرا نمیخواد بهم نزدیک بشه، این وسط خودمو سرزنش میکردمو اعتماد بنفسمو باخته بودم ولی امروز فهمیدم شکاف اجتماعی علتشه. شکافی عمیق از نظر طبقه، فرهنگ، خانواده، تحصیلات، شغل، درآمد.
ماه پشت ابر نمیمونه
دیشب مامان پرسید:
چی خوشحالت میکنه؟ فکر کردم و دیدم تقریبا هیچی
گفت چی ناراحتت میکنه؟ و دیدم بازم هیچی
گفت چی و خیلی دوست داری؟ دیدم هیچی
گفت از چی بدت میاد بازم دیدم هیچی
و بعد دیدم انگار مثل یه آب راکد شدم، چندسال پیش من پر از دغدغه و هیجان بودم، مدام دنبال کشف دنیا و فضاهای جدید بودم، توی هر جمعی که بودم منشا شروع یه حرکت جدید میشدم
نمیدونم چرا توی یک دهه به این رکود رسیدم و ته دلم امیدوارم و دوست دارم اینجوری فکر کنم که تمام احساساتم تهنشین شده و فقط منتظر یه تلنگره!